اظهار داشت : خداى تبارك و تعالى تو را مامور كرده كه او را به نام پسر هارون نام بگذارى. رسول خدا(ص)پرسيد: نام پسر هارون چيست؟عرض كرد:
«شبر».فرمود: زبان من عربى است؟ عرض كرد: نامش را«حسن»بگذار، و رسول خدا(ص)او را حسن ناميد... (2)
و در برابر اين روايت، روايات ديگرى هم در كتابهاى علماى شيعه و اهل سنت آمده كه چون حسن(ع)به دنيا آمد، على(ع)او را«حرب»ناميد، و چون رسول
خدا(ص)اطلاع يافتبه على(ع)دستور داد آن نام را به«حسن»تغيير دهد... (3)
و يا اينكه على(ع)نام اين نوزاد را«حمزه»گذارد و چون حسين به دنيا آمد نام او را«جعفر»گذارد، و پس از آن رسول خدا(ص)على(ع)راطلبيده و به او فرمود: به
من دستور داده شده كه نام اين فرزند خود را تغيير دهم، سپس به على(ع)دستور داد كه نام آن دو را«حسن»و«حسين»بگذارد، و على(ع)نيز به دستور آن
حضرت عمل كرد... (4)
ولى همان گونه كه صاحب كشف الغمه گفته است، اين مطلب بعيد به نظر مىرسد، و خلاف مشهور و ضعيف است، و مشهور همان است كه در روايتبالا ذكر
شد، و باقر شريف در كتاب حياة الحسن اين گونه روايات را از موضوعات و جعليات دانسته و دليلهايى بر اين مطلب ذكر كرده كه بهتر استبراى اطلاع بيشتر به
همان كتاب مراجعه نماييد. (5)
و در روايات بسيارى از طريق اهل سنت آمده كه اين دو نام شريف«حسن»و«حسين»در جاهليتسابقه نداشته و از نامهاى بهشتى است، و متن يكى از آن
روايات كه طبرى در كتاب ذخائر العقبى روايت كرده، اين گونه است كه عمران بن سليمان گفته:
«الحسن و الحسين اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سميتبهما فى الجاهلية» (6)
(حسن و حسين دو نام از نامهاى اهل بهشت است كه در زمان جاهليتسابقه نداشته است.)
انجام مراسم دينى و سنتهاى مذهبى
از جمله سنتهاى اسلامى درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست كه رسول خدا(ص)اين سنت را درباره اين نوزاد عزيز انجام داد، و پس از
اينكه او را به دست آن حضرت دادند، در گوش راستشاذان و در گوش چپ او اقامه گفت (7) .
و نيز براى نوزاد جديد عقيقه كرد(يعنى گوسفندى براى او قربانى كرد (8) و يك ران آن را به قابله داد، و در برخى از روايات است كه اين كار را در روز هفتم انجام
داد (9) .
و در روايت كلينى(ره)در كافى اين گونه است كه پس از عقيقه اين دعا را خواند:
«...بسم الله عقيقة عن الحسن»
(به نام خدا اين عقيقهاى است از حسن...)
و به دنبال آن نيز اين دعا را خواند:
«اللهم عظمها بعظمه، و دمها بدمه، و شعرها بشعره، اللهم اجعله وقاءا لمحمد و آله» (10)
(خدايا استخوان آن در برابر استخوان اين نوزاد، و گوشتش در برابر گوشت وى، و خونش در برابر خون او، و مويش در برابر موى او، خدايا آن را وسيله حفاظتى
براى محمد و خاندانش قرار ده.)
و همچنين رسول خدا(ص)دستور داد موى سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند، و سپس بر سر نوزاد«خلوق»-كه نوعى عطر
مخلوط بوده-ماليد، و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شيوه معمول آن زمان كه خون بر سر نوزاد مىماليدند به اسماء كه راوى حديث است فرمود: «يا
اسماء الدم فعل الجاهلية»
(اى اسماء ماليدن خون بر سر نوزاد از كارهاى زمان جاهليت است!)
و در پارهاى از روايات اهل سنت آمده كه در روز هفتم مراسم ختنه نوزاد نيز انجام شد (11) ، ولى ظاهر روايات شيعه آن است كه از جمله مختصات ائمه
دين(ع)آن بوده كه«مختون»(يعنى ختنه شده)به دنيا مىآمدند، جز آنكه به عنوان استحباب و سنت، صورتى (12) از اين كار را انجام مىدادند... (13)
و از جمله سنتهاى نوزاد در اسلام تعويذ او به دعاست، يعنى براى سلامتى و حفظ او از چشم زخم و شياطين جنى و انسى به وسيله خواندن يا نوشتن دعا
او را در پناه خدا قرار داده و به خدا مىسپارند.
و طبق روايات بسيارى كه در كتابهاى شيعه و اهل سنت آمده، رسول خدا(ص)دو فرزند خود حسن و حسين(ع)را به اين دعا تعويذ فرمود:
«اعيذ كما بكلمات الله التامة من كل شيطان وهامة و من كل عين لامة» (14)
(شما را پناه مىدهم به كلمات تامه و كامله پروردگار از هر شيطان بدخواهى و از هر چشم زخمى.)
و در روايت ديگرى است كه اين گونه مىفرمود:
«اعيذ كما من عين العاين و نفس النافس» (15)
(شما را پناه مىدهم از چشم چشم زن، و نفس نفس زن.)
كنيه و القاب
و از جمله آداب و سنتهاى ولادت نوزاد پس از نامگذارى، تعيين كنيهبراى اوست كه طبق حديثى، امام باقر(ع)فرمود:
«انا لنكنى اولادنا فى صغرهم مخافة النبز ان يلحق بهم» (16)
(ما براى فرزندانمان در كودكى كنيه قرار مىدهيم، از ترس آنكه مبادا در بزرگى دچار لقبهاى ناخوشايند گردند.)
و كنيه آن حضرت بر طبق روايات بسيارى«ابو محمد»بوده و كنيه ديگرى نداشته است.
و اما القاب آن حضرت بدين شرح است: سبط، زكى، مجتبى، سيد، تقى، طيب، ولى...
و مرحوم اربلى در كتاب كشف الغمة پس از نقل كنيه و القاب آن حضرت از روى كتابهاى اهل سنت گفته است: مشهورترين اين القاب«تقى»است و بهترين و
شايستهترين آنها همان است كه رسول خدا(ص)او را بدان ملقب فرمود و آن«سيد»است. (17)
پىنوشتها:
1.مستدرك حاكم، ج 3، ص 169، اسد الغابه، ج 2، ص 9، اكمال الرجال خطيب تبريزى، ص 627، حياة الامام الحسن، ج 1، ص 59.
2.بحار الانوار، ج 43، ص 238، و به همين مضمون روايات بسيارى در كتب اهل سنت نقل شده كه بيشتر آنها در ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 492 به بعد ذكر شده است.
3.بحار الانوار، ج 43، ص 251، حياة الحسن باقر شريف، ج 1، ص 63، ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 501-492.
4.بحار الانوار، ج 43، ص 255، ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 498.
5.حياة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63.
6.ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 488 و حياة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63.و در مناقب ابن شهرآشوب از عمران بن سليمان و عمرو بن ثابت نقل كرده كه گفتهاند: «ان الحسن و الحسين اسمان من اسامى اهل الجنة و لم يكونا فى الدنيا»
7.بحار الانوار، ج 43، ص 239، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 391، صحيح ترمذى، ج 1، ص 286، صحيح ابى داود، ج 33، ص 214، احقاق الحق، ج 11، صص 8-6.
8.و در برخى از روايات شيعه و اهل سنت آمده كه دو گوسفند براى حسن(ع)و دو گوسفند براى حسين(ع)قربانى كرد، ولى روايتيك گوسفند مشهورتر و از نظر سند هم قوىتر از روايات ديگر است، چنانچه در حياة الامام الحسن نيز بدان تصريح كرده است.
9 و 10.بحار الانوار، ج 43، صص 239 و 250 و 257.حياة الامام، ج 1، ص 64.ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 17-511.
11.نور الابصار، ص 108، و ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 519 به نقل از مفتاح النجا بدخشى.
12.و به تعبير روايات«امرار موسى»مىكردهاند.
13.سفينة البحار، ج 1، ص 379.
14.سفينه، ج 2، ص 287 و ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 520 و 524 و 527.
15.ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 527.
16.حياة الامام الحسن(ع)، ج 1، ص 65.
17.بحار الانوار، ج 43، ص 255.
برگرفته از:
«زندگانى امام حسن مجتبى عليه السلام»، سيد هاشم رسولى محلاتى
تنظيم: گروه دين و انديشه_شکوري